رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش


ز نافه ختنی نقش بر عذار مکش

به خون دیدهٔ ما ساعد نگارین را


بیا و رنگ کن و زحمت نگار مکش

بقصد کشتن ما خنجر جفا و ستم


اگر چنانکه کشی تیغ انتظار مکش

ز بار خاطرم ای ساربان تصور کن


مکن شتاب و شتر را بزیر بار مکش

چو نیست پای برون رفتنم ز منزل دوست


بخنجرم بکش و ناقه را مهار مکش

چو از رخش گل صد برگ می توان چیدن


مرو بطرف گلستان و رنج خار مکش

مدام چون ز می عشق مست و مدهوشی


بریز باده و درد سر خمار مکش

گرت ز غیرت بلبل خبر بود چو صبا


ببوستان مرو و جیب شاخسار مکش

بروزگار توان یافت کام دل خواجو


بترک کام کن و جور روزگار مکش